به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در صحنهای که یادآور نخستین سفر دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به ریاض در سال ۲۰۱۷ میلادی بود، وی ۱۳ می وارد ریاض شد و سفر خود به حوزه خلیج فارس را که شامل قطر و امارات نیز میشد، آغاز کرد. این ضیافت بسیار مجلل بود؛ شمشیرهای طلایی، اسبهای عربی و تشریفات سلطنتی که نشان دهنده گرمی روابط میان ترامپ و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان بود. در پس این ظواهر به نظر می آید معادله جدیدی در حال شکلگیری است که از سویی خطوط کلی منطقه را تغییر میدهد و از سوی دیگر نقش بازیگران را بازترسیم میکند.
توافق اعلام شده میان آمریکا و انصارالله یمن به عنوان یکی از بزرگترین تغییرات در منطقه تلقی میشود
فلسطین بار دیگر مانند سنگی که قدرتهای بزرگ بر مبنای منافع خود جابجا میکنند، روی صفحه شطرنج منطقهای قرار گرفته است، در حالی که صدای مردم فلسطین از مراکز تصمیم گیری دور به نظر می آید. آیا این تغییر، آغاز مرحله جدیدی در نابودی آرمان فلسطین خواهد بود، یا کورسوی امیدی برای تأکید مجدد بر حقوق فلسطینیان در درگیریهای درهمتنیده وجود دارد؟
با سفر ترامپ به ریاض، ابوظبی و دوحه مشخص شد مهمترین دستاوردش امضای قراردادهای عظیم اقتصادی و سرمایه گذاری با عربستان به ارزش ۶۰۰ میلیارد دلار است که حوزه های دفاعی، فناوری، انرژی و تسلیحات را دربر می گیرد، در حالی که موضوعات سیاسی در درجه دوم اهمیت قرار داشتند.
در این زمینه، توافق اعلام شده میان آمریکا و انصارالله یمن به عنوان یکی از بزرگترین تغییرات در منطقه تلقی میشود. این اقدام نشان دهنده تمایل آمریکا به تغییر محاسبات راهبردی در منطقه است، زیرا خود را در حال مذاکره با گروهی می بیند که پیش تر آنها را «نیروهای تاریکی» می دانست. گرچه این توافق شامل عادیسازی روابط عربستان و رژیم صهیونیستی نمیشود، اما نشان میدهد منافع اقتصادی و راهبردی رو به رشدی در خلیج فارس، مستقل از هماهنگی با تلآویو در حال تغییر شکل هستند.
نکته قابل توجه درباره سفر اینکه رژیم صهیونیستی در آن جای نداشت و این موضوع، جایگاه تلآویو در اولویتهای جدید واشنگتن را زیر سؤال میبرد. در حالی که عربستان به دنبال نوسازی تواناییهای دفاعی و فناوری خود است، به نظر می آید عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی؛ به ویژه با توجه به جنگ جاری در غزه و خودداری رژیم صهیونیستی از توقف عملیات نظامی یا پذیرش راهحلهای شناختهشده بینالمللی دیگر پیششرط توافقات نیست.
تمایل ترامپ به دور زدن مواضع رژیم صهیونیستی نه تنها در کنار گذاشتن تل آویو از توافق، بلکه در رویکرد باز وی به موضوعاتی که به تازگی در دستور کارش نبود، مانند لغو تحریمهای سوریه، ورود به مذاکره غیرمستقیم با تهران و دستیابی به تفاهم با انصارالله بدون هماهنگی قبلی با نتانیاهو آشکار بود.
این تغییرات منطقهای و توافقات جدید در حالی رخ میدهد که مصر، لبنان و سوریه با وجود اعلام لغو تحریمها علیه سوریه، هیچ نقش برجستهای در مذاکرات نداشتند. نقش سنتی اعراب که سنگ بنای موضوعات منطقهای بود، به طور قابل توجهی رو به افول و به نفع کشورهای حوزه خلیج فارس است که اکنون دستور کار سیاسی و اقتصادی منطقه را کنترل میکنند. غیبت این کشورها که مدتهاست در قلب جنبش عربی قرار دارند، اوضاع را پیچیدهتر میکند.
در بحبوحه این دور از مذاکرات، آزادی غیرمنتظره عیدان الکساندر، زندانی آمریکایی- صهیونیستی در بند حماس اتفاق افتاد. زمانبندی تصادفی نبود؛ بلکه پیش تر ترامپ بیانیهای بیسابقه صادر کرد و جنگ علیه غزه را «وحشیانه» خوانده بود. وی مدتهاست به رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داده تا آنچه را که «مأموریت» میخواند، صرف نظر از هزینه اش تکمیل کند. این تغییر لفظی امکان دارد آنقدر که بازتابی از تغییرات راهبردی گستردهتر است، احساسی نباشد.
آیا آمریکا در شرف تغییر موضع خود در حمایت از رژیم صهیونیستی یا این صرفاً جنجال رسانهای پیش از گامهای سیاسی جدید است؟
پیش تر ترامپ بیانیهای بیسابقه صادر کرد و جنگ علیه غزه را «وحشیانه» خوانده بود. وی مدتهاست به رژیم صهیونیستی چراغ سبز نشان داده تا آنچه را که «مأموریت» میخواند، صرف نظر از هزینه اش تکمیل کند
در عین حال، به نظر می آید رژیم صهیونیستی همچنان نقش محوری خود را در بازی شطرنج منطقهای ایفا خواهد کرد، اما شاید نقشی متفاوت، زیرا همچنان از فرصتهای اقتصادی حاصل از توافقات خلیج فارس و حمایت جهانی بهرهبرداری میکند، بدون اینکه مجبور به پذیرش تعهدات سیاسی ملموس درباره فلسطین باشد.
به نظر می آید اوضاع فلسطین امروز پیچیدهتر میشود، زیرا قدرتهای بزرگ تلاش میکنند به توافقهایی دست یابند که حقوق واقعی فلسطینیان را در نظر نمیگیرد، بلکه به دنبال طفره رفتن از این درگیری برای حفظ منافع اقتصادی و تجاری خود هستند.
قدرتهای منطقهای و بینالمللی طوری در صفحه شطرنج حرکت میکنند که انگار موضوع فلسطین صرفاً به بخش فرعی در معاملات بزرگتر تبدیل شده است. در عین حال، فلسطینیان باید با آگاهی و عزم راسخ با این تغییرات مواجه شوند تا از حقوق خود دست نکشند و همه باید برای دستیابی به مقاومت سیاسی واقعی که تضمین میکند آرمان فلسطین همچنان اولویت اصلی در منطقه باشد، تلاش کنند.
اگر تصمیمات سیاسی همچنان وابسته به منافع قدرتهای بزرگ باشد، به نظر نمی آید نظم منطقهای جدیدی که امروز در حال شکلگیری است، واقعاً برای فلسطین مفید باشد. قراردادهای اقتصادی منعقد شده در خلیج فارس امکان دارد برای کشورهای عربی دستاوردهای اقتصادی داشته باشد، اما عدالت را برای فلسطین تضمین نمیکند، به ویژه اگر این قراردادها حقوق سیاسی اساسی فلسطینیان را نادیده بگیرند.
در حالی که فلسطینیان همچنان در سکوت در سرزمین خود میجنگند، قدرتهای بزرگ سرنوشتشان را در دست دارند، اما این سؤال همچنان بیپاسخ است: آیا فلسطین فقط مهره شطرنجی باقی خواهد ماند یا اینکه جایگاه خود را به عنوان بازیگر سیاسی در منطقه باز خواهد یافت؟